جدول جو
جدول جو

معنی اصل قصب - جستجوی لغت در جدول جو

اصل قصب
(اَ لِ قَ صَ)
رجوع به اصل القصب و قصب شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

دهی است از شهرستان آبادان با طول جغرافیایی 48 درجه و 13 دقیقه، و عرض جغرافیایی 30 درجه و 21 دقیقه. (از فرهنگ آبادیهای ایران) ، دراز شدن سفر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، نوشتن از کسی بگفت وی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). املا کردن. (تاج المصادر بیهقی) (مصادر زوزنی) (ترجمان ترتیب عادل). گویند: امله، اذا قاله فکتب و همچنین: املت علیه الکتاب. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). املاء: شرح آلات جنگ و ذخایر بیش از آن بود که بی املالی در بطن کتاب مدرج شود. (تاریخ جهانگشای جوینی)
لغت نامه دهخدا
(اَ لِ قَ)
رجوع به اصل القلب و قلب شود
لغت نامه دهخدا
(اَ لِ غَ)
رجوع به اصل الغرب و غرب شود
لغت نامه دهخدا
(اَ لُلْ قَ صَ)
بپارسی بیخ نی خوانند و در وی قوه جاذبه هست و اگر بکوبند و بر عضوی که آهن در وی باشد ضماد کنند بیرون آورد و چون سحق کنند و با سرکه بسرشند و بر درد مفاصل طلا کنند سودمند بود و اگر با ترمس بر کلف طلا کنند زایل کند و اگر خاکستر آن نیم چندان آن حنا بسرشند و بر سر نهند موی را قوت دهد و رویاند. (اختیارات بدیعی). بپارسی بیخ نی گویند به اعتدال نزدیکست چون بکوبند و بپزند و به عسل سرشته قدری روغن زغیر ضم ساخته بر عضوی که پیکان در او مانده باشد بگذارند پیکان را بیرون آرد و اگر کوفته و پخته با سرکه طلا کنند، درد مفاصل را نفع دهد و اگر خاکسترش را به آب حنا و آمله و قدری روغن زردۀ تخم مرغ ضماد کنند موی را برویاند و قوت دهد. (تحفه). و رجوع به الفاظ الادویه شود
لغت نامه دهخدا
(قَ صَ قَ صَ)
کلمه ای است که بدان میش ماده را خوانند. (منتهی الارب). من اسماء الاصوات تدعی بها النعجه. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(عَ سَ لِ قَ صَ)
آب نیشکر به قوام آورده. (یادداشت مرحوم دهخدا). عسل القصب. و رجوع به عسل القصب شود
لغت نامه دهخدا